Tuesday, February 05, 2008

فلسفه یا سفسطه




فلسفه, اندیشه و نوشتار فلسفی معمولا در نتیجه افکار و اندیشه نویسنده ای به وجود آمد که از وضع موجود ناراضی بود و می خواست وضع بهتری را بر پایه منطق توصیف کند تا شرایط گزار از وضع موجود به دست آید. از این طریق یعنی نوشتن فرصتی به وجود می آید که افکار و نوشته های وی توسط دیگر اندیشمندان نقد شده و معمولا در کتابهای بعدی همان نویسنده به تکامل می رسد و نوعی اندیشه نوین را پایه گذاری می کند که به مرور پذیرفته می شود و وقتی اوضاع برای تغییر وضعیت موجود مناسب شد. ساختار اجتماعی سیاسی بر پایه این نظریه جدید شکل میگیرد که یا موفقیت آمیز می شود و در طی زمان به اصلاح درونی میپردازد و یا شکت می خورد و صاحبان قدرت به زور اسلحه در پی حفظ وضعیت موجود هستند و یا اگر نخواهد تغییری در خود دهد دچار فروپاشی میگردد. حال اگر از سطح یک نظام به فعالان سیاسی یا اجتماعی که در گروه های کوچکتر مشغول فعالیتند نگاه کنیم تقریبا از همین چارچوب پیروی می کنند. و این ساده اندیشیدن محض است که توقع داشته باشیم یک گروه فعال در تمام زمان از یک روش ثابت استفاده کند و اگر تغییر روش داد بگوییم حزب باد است. به اعتقاد من این تغییرات منجر به ادامه حیات آن گروه ها شده و استمرار فعالیت برای تغییر را در پی می اورد حال آنکه موضع قبلی صرفا به نابودی می انجاد. همان گونه که انجامیده. چه در سطح نظام برخی کشورها چه پیروان مکتبی خاص. اما این موضوع فرق می کند با مسئله عده ای محدود درون جنبشی بزرگتر که ناگاه تغییر موضع و جایگاه می دهند و در غالبی نو ظهور می کنند بدون انکه به هم مسلکان خود کوچکترین آگاهی ای داده باشند. و سپس در برابر موج انتقادات ,تازه به یاد فلسفه ی تغییر می افتند و شروع به نوشتن می کنند. به اعتقاد من این جز سفسطه چیز دیگری نیست. و پذیرفته نمی شود. چون فلسفه زمینه اندیشیدن و تغییر را به وجود می آورد حال آنکه سفسطه در حد توجیه مطرح شده . همان کاری که الف نون می کند. یک کاری میکنه و یه چیزی میگه و تازه بعد تمام دستگاه دولت و رسانه و سرکوب تازه می خواهند آن را ماسمالی کنند. یا اول حجاب اجباری می شه و چند سال بعد تازه به فکر فرهنگ سازی حجاب می افتند و ... ساده است که درون خانه بنشینیم و بگوییم چرا دیگرا ال کردند و بل کردند . ساده است که نقد پذیر نباشیم و تحمل نکنیم اما هدفمان چه می شود؟

من در خانه خود منزل می گزینم
هرگز از کسی تقلید نکرده ام
و به هر استادی که نتوانسته است
برخود خنده زند
می خندم
نیچه- حکمت شادان

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

kheili ghashang minevisi ! movafagh va shad bashi (na siah !)

Tuesday, February 05, 2008 6:44:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

به هر حال اندیشیدن و سخن گفتن احتیاج به درایتی دارد که متاسفانه دوستان "مدرسه ای"فاقد آن هستند
راحت است عمل کردن و ترس خود را توجیه و تئوریزه کردن، در خانه نشستن و کتاب خواندن و مقاله های چند صفحه ای و سرتاپا بی سوادی و. کم خردی نوشتن
راحت است فرار از نقد، و سخت است متعهد بودن و دوری گزیدن از ساختارهای هرمی، به ویژه برای افرادی که هرم دوست ند و در جستجوی دریچه ای برای دیده شدن،حتی به قیمت بی اخلاقی و تحریف حقیقت
خوب نوشته بودی
ای کاش کمی نجیب تر بودند

Tuesday, February 05, 2008 10:16:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

چقدر آتش زیبایی است
تمام شواهد و قرائن حکم میکند که این همان آتشی است که دیری در انتظار دیدنش ماندم
در آن شب جنگل
در نوشتهء جنگل ابر و آفتاب
این بدان معنی است که در بعضی مواقع صبر باید کرد
تغییر کمی و تغییر کیفی مقوله های جالبی هستند که شناخت رابطه فلسفی آنها به این بحث شما خیلی مربوط است
و البته میزان یا لحظهء سرحدی یا آستانه
Threshold
مثلا مثل جوش آمدن و بخار شدن آب
در صد درجه سانتیگراد
یا عاشق شدن نوک قله
;)

Thursday, February 07, 2008 1:28:00 AM  
Blogger H. said...

1- nice pic. male keye?
2-be nazare man andishe o falsafe o hamoonae ke neveshty,bishtar dar peye tojihe ta era-e rahe hal.va in noghte koore neveshtare falsafie baraye man.albate man fargh mizaram bein e bonyan haye teorique baraye e-jade yek maslak va bayane falsafy.kash bishtar mirafty to detail e idee aslit.intory ba tardid nazar dadam!
3- miss u soooooo much zanike

Thursday, February 07, 2008 4:00:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

درود بی پایان به دوست قدیمی

لینک من رو هم بی زحمت اصلاح بفرمائید

ممنونم

Tuesday, February 12, 2008 4:50:00 PM  
Blogger Nil said...

سلام نه این اون آتیش نیست من خودم ازش عکس نگرفته بودم انقدر گشنم بود. بعد هم یادم رفت سی دی عکس های بقیه رو بگیرم. می گیرم میذارم :))
ها هیوا تو اصلا نفهمیدی من چی نوشتم :))

Thursday, February 14, 2008 10:50:00 AM  

Post a Comment

<< Home