هواهای نفسانی
چه می توان گفت آشفتگی را. امروز بحث های کوچک خوبی در گرفت. که هنوز فرد گرایی و جمع گرایی ذهنم رو مشغول کرده. من بیشتر به فرد گرایی معتقدم. اما اگر فرد باشی توی کوه هیچ گاه از یک محدوده امن بالاتر نمیری یا کم پیش میاد و با گروهه که به قله های مختلف میرسی. یا خودت که باشی ذهنت کمتر خلاقه و در بحث با دیگران ناگهان ایده های نو ظاهر می شن. اما همون طور که این جمله از هیوم مدتیست من رو به خودش جذب کرده " عقل فقط برده هواهای نفسانی است و باید هم باشد." هر فردی به دنبال خیر شخصی است و اگر خیر جمعی را در مقابل میپذیرد به احتمال نزدیک به یقین به سودی که در دراز مدت به او خواهد رسید واقف شده و یا از قانون و مجازاتی که در صورت تخطی از این خیر جمعی بهش میرسد آگاهی دارد. منظور از هوای نفسانی. تمامی خواسته های بشر است. از قدرت و مال و منال گرفته تا حسادت و نفرت و ... و در ادامه خود هیوم میگه. تنها راه مقابله با هوای نفس مخرب اینه که از هوای نفس خنثا تری در مقابل اون استفاده کنیم. که اینجا میشه بحث سود در دراز مدت و یا مجازات رو به میون آورد. یا حتا علاقه به دوستان و به نوعی از خود گذشتگی هم حتا میشه توی این تعریف جا بگیره
پ ن : کسی در سرم داد می کشه. و این پیروی از هوای نفس و نه عقله که خیلی مسائل را مشخص می کنه. این که چرا آدمها گاهی این طور بیشرمانه زیر همه چیز حتا هویت خودشون مثلا به عنوان یک فعال اجتماعی که قاعدتا انسانی با سطح شعور معقول رو حداقل به ذهن من میاره میزنند. هوای نفس شهرت و قدرت است که سخن می گوید, گویا. هاهاها
مریم و جلوه هم که آزاد شدند و دفتری بسته شد و جنایتی از ذهن ها پاک شد. چون حسمان میگوید همین که آزاد شدند خوبست و دیگه به چرای زندان بان گیر ندهیم.
هانا و روناک دو یار کمپینی هنوز در بندند و در حد توان باید به زندان بان گیر داد
سوگسروده نهم
...
یک بار و نه بیش, و ما نیز یک بار
نه هرگز دیگر بار. اما همین یک بار
به بودن, اگر شده تنها یک بار
زمینی ببودن, فسخ پذیر نمی نماید
...
ریلکه
پ ن : کسی در سرم داد می کشه. و این پیروی از هوای نفس و نه عقله که خیلی مسائل را مشخص می کنه. این که چرا آدمها گاهی این طور بیشرمانه زیر همه چیز حتا هویت خودشون مثلا به عنوان یک فعال اجتماعی که قاعدتا انسانی با سطح شعور معقول رو حداقل به ذهن من میاره میزنند. هوای نفس شهرت و قدرت است که سخن می گوید, گویا. هاهاها
مریم و جلوه هم که آزاد شدند و دفتری بسته شد و جنایتی از ذهن ها پاک شد. چون حسمان میگوید همین که آزاد شدند خوبست و دیگه به چرای زندان بان گیر ندهیم.
هانا و روناک دو یار کمپینی هنوز در بندند و در حد توان باید به زندان بان گیر داد
سوگسروده نهم
...
یک بار و نه بیش, و ما نیز یک بار
نه هرگز دیگر بار. اما همین یک بار
به بودن, اگر شده تنها یک بار
زمینی ببودن, فسخ پذیر نمی نماید
...
ریلکه
1 Comments:
فکرم و مشغول کرد این فردگرایی و جمع گرایی تو
Post a Comment
<< Home