Wednesday, February 13, 2008

هوم



ذهن های پر دود
با ژستی هنرمندانه
تیپی روشن فکرانه
آرمانی خیابانی
با درکی به پوچی یک بنیاد
که می خندد بر دیگران
تا نخندند بر او
را تنها رفتاری دلقک وار سزاوار است
نه بحث با قهوه
و نه راه پر پیچ و خم کوهستان
در لا به لای ترافیک و کتاب و باران
خویشتن محو, محو
دوباره به دنبال معنای خود
در به در سر به هر کوی و کتاب دودآلود
می کشیم؟

عکس: عکس, نمایان گر باغی است که در بچگی به دنبال تمشک و گنج لا به لای درخت های بزرگ و بلندش می گشتم, بعد از سال ها, برگشتم و نفهمیدم چگونه اندیشه ای تمام درخت ها را قطع کرده, به جز یک لیمو و یک نارنگی و به جایش نهال هایی کاشته که هر چه زور می زنند رشد نمی کند. تنها حس آشنا همین حوض سیمانی بود و گلی ساعتی, نه حس من مثل سالها پیش بود و نه هیچ چیز دیگر. جای پرچین های چوبی با سیم خاردار که رویش را تمشک و گل انار پوشانده هم دیوارهایی سیمانی, زشتنمایی می کنند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home