با شیخ و واعظ کمتر شناسی. یا جام باده. یا قصه کوتاه
حلقه ها
زندگی اش را چرخان میرقصید
تند و کند, مست و هشیار دایره وار میچرخید
لحظه ای آخر, باز ایستاد و دیوانه وار طرح میزد
هر آنچه پیموده بود
دایره بود فقط. صفر صفر
سکوت کرد و نشست و زین پس تنها دید.
رقص گردان آدمها را
در صفحه نقاشی
صفرهایی با ابعاد صاحبشان , طرح میزد
دلقکی میدوید. حلقه ها را نخ کرد
لحظه هااز حلقه ها, در تماسی نا مفهوم با نخ
تاریخ نامیدند
مگسی پرواز کنان, حلقه ها را چرخاند
روایتی دیگری از اکنون , گه گاه, آشفته
مردک ابله نیز, حلقه هارا چرخاند. روایت دستسازی از همه آنها را
بر گردنش آویخت و گره ای زد ,سخت
طراح, مستبد نامیدش
صاحبان حلقه, خدا
نیل
زندگی اش را چرخان میرقصید
تند و کند, مست و هشیار دایره وار میچرخید
لحظه ای آخر, باز ایستاد و دیوانه وار طرح میزد
هر آنچه پیموده بود
دایره بود فقط. صفر صفر
سکوت کرد و نشست و زین پس تنها دید.
رقص گردان آدمها را
در صفحه نقاشی
صفرهایی با ابعاد صاحبشان , طرح میزد
دلقکی میدوید. حلقه ها را نخ کرد
لحظه هااز حلقه ها, در تماسی نا مفهوم با نخ
تاریخ نامیدند
مگسی پرواز کنان, حلقه ها را چرخاند
روایتی دیگری از اکنون , گه گاه, آشفته
مردک ابله نیز, حلقه هارا چرخاند. روایت دستسازی از همه آنها را
بر گردنش آویخت و گره ای زد ,سخت
طراح, مستبد نامیدش
صاحبان حلقه, خدا
نیل
3 Comments:
خدا و مستبد
دلقک و ابله
رقصنده و ناظر
حلقه ها و نخ
تاریخ و تکرار
دایره و روایت
چه میکنننننه این نیل ما :))
طراح و نقاش
waooow!
واقعا چه دنیایی ست این
درود
به روز ام
بدرود
Post a Comment
<< Home