Friday, April 13, 2007

پیکر ناموزون


و تراشی بر چوب
هیبتی انسانی به برون می آید
همه چیزش سر جا
خدای مجسمه, قدمی به عقب برداشت
و تنها نگاه
پیکر چوبی و نکته ای ناموزون
ها, شادتر از یک انسان
در همه دیوی بود
به درون میکشیدش, اندوهناک
تنها پیکر ناموزون میخندید
طرفی, تبری بر دیوار
در مقابل پایه ای پا بر جا
در میان, او خودش نا موزون
نیل

7 Comments:

Anonymous Anonymous said...

تصوير زيبايي بود

Saturday, April 14, 2007 2:34:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

وسوسه ء پیکر تراشی با چوب
و خلق انسانی که برون می آید
شاد
چون آرزوی های ما
شبیه دنیای نو
اندوهناک
چون وضعیت موجود
ناموزون
مانند تکامل
تلاطم امواج
به مثابه نیل

Saturday, April 14, 2007 3:49:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

در میان او خودش ناموزون... آری نیل عزیزم..او خودش نا موزون
دلم تنگ شده بود برات کجا بودی؟؟
:)

Monday, April 16, 2007 3:15:00 AM  
Anonymous Anonymous said...

به به سلام.
می بینم که به شعر و شاعری رو آوردی!
موفق باشی...

Monday, April 16, 2007 11:34:00 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام
من به طور لتفاقی با وبلاگتون آشنا شدم. من هم در زمینه حقوق زنان وبلاگی را راه انداختم. خوشحال می شوم اگر به من سر بزنید و اگر تمایل داشتید تبادل لینک و همچنین تبادل نظر داشته باشیم.

Tuesday, April 17, 2007 10:36:00 AM  
Anonymous Anonymous said...

دنياي غير وارونه



پیغامی به کسی نمی رسد یا پیامبران مرده اند یا پرده



گوشها با طنین پیام پاره شده اند یا زبان مادری در معجزه



ای خدا گونه از ذهن ها زدوده شده اند. دیگر سرما بیداد



خود را به گرما سپرده است و گرما با اغوش باز از ان



استقبال کرده است . باران خود را به اسید اغشته است



تا دعا و نیایشی برای فرو ریختن خود نبیند میوه ها کرم



ها را برای مهمانی باشکوه به اعماق خود دعوت کرده اند



هوای تازه از پاکی خود شرمسار است سگان برای



بیگانگان دم می جنبانند و صاحبان مدال وفا را بر گردن گربه



ها زیبنده تر می بینند مرغان حق از روبهان کلاهبرداری



کرذه اند و گرگان همدیگر را دریده اند گاوان شیر در



رگهایشان و خون در پستانهاشان جاری کرده اند و شتر



مرغها جثه مرغ را بر خود برگزیده اند دریاها در رود ها



جاری شده اند و سدها خسته و شکسته شده اند



بلندترین فریادها و ضجه ها با خنده ها در امیخته شده اند



راهها در بین خود گم شده اند....



خسته در اینه می نگرم اینه سیاه است و من لبخند زنان



که هنوز این حقیقت زنده است.......



اندکی بعد اینه هم می شکند............



بدرود

http://koohdaragh.mihanblog.com /

Tuesday, April 17, 2007 6:48:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

درود

شل حجابي يا گرينوف ؟!!


به روز ام / پايدار باشي
بدرود

Tuesday, April 17, 2007 7:48:00 PM  

Post a Comment

<< Home