Tuesday, October 03, 2006

پس از مدتها غر غرانه

امروز بحث سر فیلم بود و این که تو فلان فیلم میتونی ببینی که یه حرف ساده چطور میتونه زندگی یک نفر رو به خطر بندازه یا عوض کنه و غیره و دیدم لازم نیست برم فیلم ببینم که اینو بفهمم مصداقش برام رخ داده. اینجا ما تو کشوری کاملا مافیایی زندگی میکنیم. وارد هر گونه فعالیتی که بشی باید از بزرگون اجازه بگیری اگرم نگیری مجبورت میکنن. و با هر گروهی که کار کنی گروه های دیگه جدا از این که تو بهشون کار داری یا نه دشمنت میشن. به همین سادگی. حالا فکرشو بکن که چقدر دشمن داری یو خودت خبر نداری. با دوستی صحبت میکردم و میگفت میتونی زندگی کنی بدون اینکه خیلی از چیزها بخصوص ناراحت کننده ها رو نبینی اما به هر حال گویا انتخاب خودمون بوده که ببینیم. پس به نظر من دلسوزی برای خود بدترین کاریه که میشه انجام داد.

وای که امروز چقدر خندیدم. این رفقای چپ هم واقعا موجودات جالبین. نشریات دانشجویشون به جای حداقل فحش دادن به دانشگاه , شده فحش دادن به ما. وای که این جنبش دانشجویی هم مثل بقیه چیزهای این مملکت گل و بلبله و قطعا به نتیجه میرسه. فکر کنم از این به بعد جلسات رو باید با کلاه خود و زره بریم یه وقت بهمون حمله نشه, خوبه که لیبرالیم , خوب البته این بیچاره ها گناهی هم ندارن دستشون به بسیجیا و حزب اللهی ها که نمیرسه و از اونجا که لازمه چپ بودن در دانشگاه, قهرمان پروری و ایناس بالاخره باید یکیو له کنن تا رفقا به این عمل قوی و متهورانه ببالند.

اینم از دانشگاه تهران, ایده آل بسیاری که میخوان وارد دانشگاه شن. آقا نیاین دانشگاه به این کثیفی از هر جهت نوبره. از وقتی این آخوند پاشو گذاشته همون یکی دو موردی هم که دلت خوش بود که خودتو خفه کنی یکی و پیدا میکنی که حداقل مشکل اداریتو حل کنه هم از بین رفته و یه هرکی به هرکی ای شده که بیا و ببین. اونقدر که طبع شعریم خشک شده و حتا از شعر های دیگران هم حوصله ندارم بنویسم. این سال آخری هم تموم شه برم خلاص.

اما چه کنم که نمیشه

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست

به هر حال از این همه غر منظورم این نبود که زندگی بد میگذره. اولین هایم زیادتر شدن و هیجان انگیز تر و هر چه بیشتر زندگی کنی خوب بیشتر هم میبری یا میبازی. به هر حال فلاکسم این بالاس هر بار که میبینمش میگم دو هفته پیش شاید مرده بودم هه هه به قول فیلم ت... تخیلی گرگ و میش که امروز با پیچش دانشگاه رفتیم دیدیم و انقدر بد بود که فقط میخندیدیم و حیف اون هشتصد تومن, نیگاش میکنم که یادم نره.

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

با سلام
لينك شما متقابلا در عروض در ج گرديد
با تشكر
عروض

Tuesday, October 03, 2006 2:51:00 AM  

Post a Comment

<< Home