Saturday, December 23, 2006

اول دی برفی

بسیار پیش میاد که وقتی فعالیت اجتماعی یا حرکتی انجام میدی که حداقل به نظر خودت در بهبود وضعیت جامعه تاثیر داره. آشنایان به دنبال دلیلی در زندگی شخصیت میگردن و وقتی نمییابند میگن تو که مشکلی نداری چرا فلان فعالیت را انجام میدی و خودتو تو دردسر میندازی. اما بزرگترین چیزی که یاد گرفتم اینه که هر اتفاقی که یک بار برای کسی افتاده ممکنه که برای تو هم بیافته. پس هیچ دلیلی نداره در برابر مشکلات به اصطلاح دیگران منفعل رفتار کنیم چه برسه مسائلی که مشکل خودتم هست. اما آگاهی که پیدا میکنی و اتفاق رخ میده باعث میشه که همه ی آموزه هایی که در حد تئوری بودن برات رو با تمام وجود درک کنی و راحت تر ازش بگذری, قدم بعدی عملی کردن موج راه کارهاییه که به ذهنت رسیده.

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
...
امروز روز اول دی ماه است
...
سلام ای شب معصوم
سلام ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را
به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل میکنی
و در کنار جویبارهای تو, ارواح بیدها
ارواح مهربان تبرها را میبویند
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها میایم
و این جهان به لانه ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند
سلام ای شب معصوم
میان پنجره و دیدن
همیشه فاصله ایست
چرا نگاه نکردم؟
...
به مادرم گفتم: دیگر تمام شد
گفتم: همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق میافتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم
انسان پوک
انسان پوک پر از اعتماد
نگاه کن که دندانهایش
چگونه وقت جویدن سرود میخوانند
و چشمهایش
چگونه وقت خیره شدن میدرند
و او چگونه از کنار درختان خیس میگذرد
صبور
سنگین
سرگردان
...
جنازه های خوشبخت
جنازه های ملول
جنازه های ساکت متفکر
جنازه های خوش برخورد, خوش پوش, خوش خوراک
...
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
فروغ

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

و این تعامل همیشه با علامت های سئوالشان ادامه خواهد داشت

Saturday, December 23, 2006 11:44:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

من دعوتتون کردم به بازی یلدایی

Monday, December 25, 2006 9:21:00 PM  

Post a Comment

<< Home