Thursday, January 18, 2007

این سقف پوشالیست

هوم هر چی پیش میره ظرفیتم پایین تر میاد قبلا خیلی دیرتر کنترلم رو از دست میدادم. الان دیگه دارم کنترلم رو در برابر چپها و لیبرالها از دست میدم واقعا توی لوپ مسخره ای افتادیم که کار همه شده بد و بی راه گفتن و مقاله نوشتن علیه هم. ای بابا مگه مشکل ما همدیگه ایم ؟! اگه میخوایم کاری انجام بدیم باید بدونیم مشکلمون در جامعه, دولت و در دانشگاه مسئولای دانشگاه و حراسته. البته اینم نمیشه نادیده گرفت که موج انتقاد چپ از لیبرال خیلی بیشتر و از این نظر بیشتر مورد انتقاد. دو دلیل که به ذهن من میرسه برای این حالت به وجود اومده اینان. اول این که گروههای اسلامی و حکومتی بسیار از این پیشامد خوشحالند چون ریشه وجود گروههای چپ و لیبرال اعتراض به وضع موجود و حالا به جای اعتراض به بوجود آورندگان وضع به هم اعتراض کنن مایه شادمانیه حکومته و حتما کسانی رو برای دامن زدن به این قضیه وارد جنبشها کرده اند. دوم این که سیاست ما هم وارداتیست یعنی ما مقالات و کتابها و تئوری های کشورهایی رو داریم میخونیم که اونجا مشکل اصلی هر یک از این دو گروه دقیقا گروه دیگه بوده و در نتیجه ما هم فکر میکنیم مشکل اصلی ما در ایران چپها یا لیبرالها هستند و تمام این بحث های به نظر من کاملا مسخره به وجود میاد و اصل ماجرا از بین میره. خلاصه گفتم بدونید دیگه من دارم این وسط قاطی میکنم و گه گاه بدم نمیاد یه کم جفتک پراکنی هم داخل ماجرا کنم. یه جا دیگه هم که خیلی خودمو کنترل کردم و نزدیک بود یه حالی به طرف بدم اینجاست که یکی گیر داده الا و للا توی بیانیه کمپین حالا که نزدیک محرمه چند جمله از زینب هم بنویسیم و بعد بریم تکیه های روضه خونی بدیم ملت امضا کنن. به نظر من این فرد کاملا مشکوکه و باید حالشو گرفت چون با وجود این که هر کی جوابشو داده مخالفت کرده هنوز داره اصرار میکنه تا کارو به جاهای باریک بکشونه و میگه من طرف صحبتم فمینیستای اسلامین و این مزخرفات.
ای کاش فعالیت سیاسی یه فیلتر داشت که میسنجید هر کی شعور سیاسی هم داره واردش شه.
این از مشکلات داخل گود, خارجشم که همه انواع و اقسام چرت و پرت ها رو میگن تا توجیه کنن چرا خودشون باسن مبارک رو اندکی تکون نمیدن تا کوچکترین اعتراضی به وضع موجود کنن و از آوردن دلیلهای بی پایه و اساس تا توهین کردن به افراد فعال که مثلا اینها احمقند که فکر میکنن دارن کاری رو انجام میدن میگن.
حالا تازه متوجه دلیل رفتار بعضی از دوستان که مدت بیشتریه فعالیت میکنن شدم که بعد شروع بحث با افراد بعد جمله ای که طرف میزنه و نشون دهنده اینه که هیچی حالیش نیست کل بحث و ول میکنن و میرن.
پ ن :خلاصه این مقاله آقای پ پ هم معجون عجیبیست از اول تا آخرش داره به لیبرال تا سوسیال دموکرات ها بد و بیراه میگه وتنها منجی عالم رو چپ مارکسیستی میدونه و آخرش دم از دموکراسی و.اینها میزنه. ببم جان میشه یه لطفی کنی و اول معنیه دموکراسی تو بگی ما هم بدونیم

غزل مرگ تاریک

می خواهم به خواب روم به خواب سیبها
آشوب گورستانها را پشت سر نهم
می خواهم به خواب روم به خواب کودکی که خواست
تا دل از آبهای آزاد برکند
...
فدریکو گارسیا لورکا

پ ن 2 : باز یه سری دیگه احظار به کمیته انضباطی در دانشگاه تهران اومده که گویا 13 نفرند. مهرورزی عمیدزنجانی و دارو دستش داره زیادی زیاد میشه. جدا انتخابشون برای چهره ماندگار شدنش حرف نداشت. خوب اگه گفتین تقصیر کیه؟
گزینه 1 اگه از یک لیبرال بپرسی میگه چپها
گزینه 2 اگه از چپ بپرسی میگه لیبرالها
گزینه 3 اگه از من میپرسی میگم تقصیر اونی بود که شصت پاش رفت تو چشش و واقعیت رو ندید
غم نوشت: به همه کوهنوردان به خصوص اعضای گروه آرش تسلیت میگم. باز علم کوه و غرش ریزشهاش تو ذهنم بلند شد

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

جالب بود
و شعر لورکا
و غم انگیزی کوه

خوب در مورد این پست حرفی برای گفتن ندارم
جز اینکه جالب بود(:

Friday, January 19, 2007 3:04:00 PM  

Post a Comment

<< Home