Friday, January 26, 2007

یه جا شد که فکر کردم حرف زدن بهتر از نزدنه


چند وقتی میگذره که عضو کمپین یک ملیون امضا شدم. گرچه از همون روز اول جلوی موسسه رعد بودم. اما مدتی گذشت تا تصمیم گرفتم وارد این جریان بشم. شایدم دلیلش این بود که امسال کلا تو خیلی جریانات با کله فرو رفتم و الان انقدر سرعتش داره بالا میره که گاهی قاط میزنم. خوب برای هممون پیش میاد که یه جاهایی تغیرات رو ایجاد کنیم.یه سریمون از قبل بیشتر از فضا های کوچک و تئوریک خوشمون میاد اما هر چی بیشتر درگیر مسائل جامعه و زندگی روزمره مستقل تر میشیم میبینیم این کتابهای فلسفی و اجتماعی و غیره که خوندیم صرفا خوبند اما اون چیزی نیستند که در جامعه و در برخورد با هر اجتماع کوچک و بزرگ شاهدشیم. شاید هر مفهوم تئوریک رو خیلی خوب یاد گرفته باشیم اما حقیقت اینه که اون مفهوم از ذهن فردی خارجی در جامعه ای با یک پیشینه تاریخی و فرهنگی کاملا متفاوت به وجود اومده و خوب طبیعیه که وقتی وارد جامعه ی ما با فرهنگ و رسوم کاملا متفاوتی شده شکلی به ظاهر کج و معوج به خودش بگیره. شاید اگر مقداری از اون فضای کتابهامون دور شیم و هر مفهومی رو از دیدی مختص خودمون نگاه کنیم زیاد هم کجو معوج نباشه. خلاصه یه چند بار که مورد انواع خشونت هایی که تا حالا فقط در فیلمها و کتابها برات مفهوم داشتند واقع شدی, اینجاست که یه چیزی مثل پتک میخوره تو سرت و سکوتت و اون قیافه تو خالی روشن فکریت میشکنه و عطشی زیاد برای درگیر شدن با هر مسئله اجتماعی و بحث با هر کسی که فکر میکنه این مسائل مشکل اون نیست و یاد آوری این نکته که هر کدوم از این سیاه چاله های جامعه درست موقعی که فکرشو نمیکنی آنچنان تو رو تو خودش میکشه که مبهوت میمونی. در این بحث ها آدم میتونه به نوعی خود شناسی و دیگر شناسی هم برسه. مثلا قشر هایی از مردم رو به رو میشی که تا حالا به دلیل دایره های دوستیت یا جاهایی که بودی باهاشون برخوردی نداشتی و دیدن علایق و روش فکردیگر انسانها و مقایسه اونها با خویش همه در بالا بردن توانایی برقراری ارتباط با دیگران موثرند.
خود کمپین و حرکتهایی اینچنینی به نظرم یه تجربه و آگاهی بزرگ برای خود ما هم هست. ایجاد لینکی بین اکثر گروه های کوچک و بزرگ که معمولا مستقل رفتار میکردند و بسیج کردن افراد بسیاری از جامعه با هدف تغییر و شکستن شالوده هایی قدیمی که بعضی هاشون غیر قابل تغیر ترسیم شدن. و از طرفی خواستار قدرت نیست و همین ویژگی باعث میشه از ساختارهای سنتی و خشن و قدرت طلب دور شده و ظاهری مدرن به خود بگیره. همین تاکید به دموکراسی به دور از قدرت طلبی در یه همچین حرکتی برای مردم و بخصوص قشر جوان جامعه که خیلی هاشون دیگه از هر نوع ارزش گذاری خسته شدند و شاید خواسته اصلیشون اینه که بذارید زندگیمونو بکنیم باشه هست. ممکنه این گونه رفتار کردن نوعی بی نظمی جذاب رو به وجود بیاره که خیلیها وارد و خارج شن که راه حلش ایجاد چارچوبهای محو و کوچک و بزرگیست که به اصل دموکراتیک بودن اون لطمه ای وارد نکنه. مثل کمیته های مختلف یا حلقه های مطالعاتی و دوستی که در داخل این حرکت شکل میگیره.
خلاصه این تغییرات شروع شده , خوب وقتی تو ذهن مردم رخ بده تو قوانینمون هم رخ میده و شاید مفهوم تغییر اونقدر عمیق بشه که خیلی چیزهای دیگه رو هم تغییر بده.

آواز درخت خشک نارنج

هیزم شکن
سایه ام شکن
آزادم از عذاب دیدن بی باریم نما
زاده چرا به حلقه آیینه ها شدم؟
روز میپیچد به گرد من
و شب مرا تکرار میکند
در همه اختران خود

بی دیدن خویش, زندگی میخواهم
و مور و باز را
به خواب خواهم دید
که برگ و پرنده من شدند

هیزم شکن
سایه ام شکن
آزادم از عذاب دیدن بی باریم نما

فدریکو گارسیا لورکا

پ ن: ایول به این جلسات نقد کتاب. با همین اولیش که کلی حال کردم و کلی از قطعات پازل تو ذهنم پیدا شد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home