Tuesday, February 28, 2006

abraxas


پرنده تلاش میکند تا از درون تخم رها شود. تخم همان جهان است. کسی که دلش می خواهد به دنیا بیاید, اول باید دنیایی را ویران کند. پرنده به سوی خدا پرواز می کند. نام این خدا آبراکساز است.

دمیان هرمان هسه

هوم اگه بهم بگن چند ساعت دیگه میمیری سریع میرم قمقمه ام رو پر چایی میکنم با یه مقدار خوراکی و تو کتابام به احتمال خیلی زیاد دمیان و بر میدارم میرم کوه طرفای جان پناه شروین روی یه تخته سنگ لم میدم و میشینم به خوندنش و بعد یادم میره بمیرم .
آبراکساز خدای خیرو شر برای من همون انسان یا ابر انسانیه که به حدی رسیده که مرز های دنیای اطرافشو بشکنه و مرزهای دنیای جدید خودشو بسازه. مرز بین خیر و شر مثل مرز بین عدالت و ناعدالتی میمونه بسته به آدمی که تعریفش کنه فرق میکنه.من هر دوی اینارو به نسبت آزادی میسنجم. اما این هم باز با اینکه بخوای به نسبت آزادی خودت بسنجی یا دیگران یا هر دو میتونه کلی فرق کنه. هر بار خوندن این کتاب اونقدر مغزتو مشغول میکنه که تا چند روز کاملا گیج و منگ میشی و همه تفکرات مختلف خطوط اتصالشونو پیدا میکنن. هر بار اتصالات جدید به نابودی قدیمتر ها منجر میشه و بسته به میزان انحراف از معیار قدیمت دچار انواع حالات روانی میشی.هاها

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

برم ببینم میتونم تو وب پیداش کنم باز بخونمش
خیلی ممنون از پیغامهایی که برام میذاری
خیلی مخلصیم

Saturday, March 04, 2006 12:28:00 AM  

Post a Comment

<< Home