Tuesday, November 29, 2005

عصیان

ای دریغا لحظه ای آمد که لبهایم
سخت خاموشند و بر آنها کلامی نیست
خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور
زانکه دیگر با توام شوق سلامی نیست

..................................................

ای خدا ای خنده مرموز مرگ آلود
با تو بیگانه ست دردا ناله های من
من تو را کافر ترا منکر ترا عاصی
کوری چشم تو, این شیطان خدای من


عصیان (خدایی) فروغ

0 Comments:

Post a Comment

<< Home