.........................
هشتم مارس هم گذشت و از خشونتی که امروز توی پارک دیدم و فیلمی که تو دانشکده علوم اجتماعی دیدم داغونم و یه کلمه بیشتر هم نمیتونم بنویسیم واقعا برای خودم و دیگران متاسفم که هم اسم ما انسان هم اسم این مزدورای آدم کش
اعتراض
اعتراض
خط کشی خیابانها در ذهن
روی شنزار هوس
خط تیره میکشم بر هر چه به من اموختند
توی این شهر خراب
که نباید بینی هیچ
که نباید گویی من
به کجا میتوانم بروم ؟
همه جا سایه ها دنبال منند
بوی اتش در کوه
زیر باران در مه
فریاد زنان میگویم:
که نمیخواهم چون گوسفند
بدوم درپی این گله و چوپانانش
nil
nil
1 Comments:
I remember this song! I like it! You remember the tome I read it?
Post a Comment
<< Home