Monday, July 03, 2006

ذهن ساکت

1.مدتها بود شبا نمیشستم با خودم فیلم ببینم. و الان بعد چند ماه باز شروع کردم و تازه متوجه تاثیر فیلمها روی تفکر و روحیات روزانه شدم. هنوز کشف این قضیه تازس برام و نتونستم تفکیکش کنم و خوبی یا بدیش و حس کنم. اما اونقدر شدید هست که کاملا متوجهش بشم و البته از اونجا که تفکرات و شکل ها ی دیگری از مشکلات رو نشون میده میتونه خوب باشه اما الگو برداری از راه حل ها و یا زیادی در گیر شدن با فیلم میتونه بد باشه.
2. جلسات مطالعاتی با بچه های دانشگاه شروع شد و مثل این که من از دست عدالت به مثابه ی انصاف رالز خلاصی ندارم. اما گروه خنده ای داریم, یکسره از اول تا آخر همه داریم عقاید همو مسخره میکنیم البته در دایره ی دوستی, اما سودی که داره اینه که برای جواب دادن هم شده قدرت استدلالمون برای تفکراتمون بالا میره.
3.آخر هفته ی دیگه صعود قله دماوند!ا
4.به این نتیجه رسیدم که الان زمان مناسبی برای چرخش برخی عقیده هاست. یه تغیراتی باید داد. مهمترین چیز اینه که اجازه ندیم دیگران اعمال نظر کنن.



بودن

گر بدین سان زیست باید پست
من چه بیشرمم اگر فانوس عمرم را به زسوایی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست


گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود,چون کوه
یادگاری جاودانه, بر تراز بی بقای خاک

احمد شاملو

پ ن : خیر و شر زندگیمونو کامل زندگی کنیم وگرنه نصفشو در مردگی کردن گذروندیم. و احساس من الان میگه که بخشی از زندگیم در راه مردگی میگذره

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

میشه بگی منطورت چیه از
*
مثل این که من از دست عدالت به مثابه ی انصاف رالز(راه؟؟؟؟؟) خلاصی ندارم
*
پانوشت هم توضیح لازم داره
تروخدا :))

Monday, July 03, 2006 12:41:00 AM  
Blogger Nil said...

هوم, عدالت به مثابه انصاف نوشته جان راولز, فلسفه سیاسی است. و کتابیه که تقریبا هر جملش احتیاج به تحلیل فراوان داره و نسبتا سخت.از اونجا که یه جا دیگه با دوستانی دیگه این کتابو میخوندیم و باز توی این دایره نیز خوندن این کتاب و توضیح دادنش با منه گفتم که خلاصی ندارم. چون خیلی وقتا این همه تمرکزی که این کتاب لازم دار رو ندارم.
پا نوشت هم بر میگرده به تفکرم از خودم و این که چند وقت که خیلی سرم با کارام شلوغه بعدش یه استراحت میدم بدون این که کار خاصی انجام بدم و اگه طولانی شه بهش عادت میکنم در صورتی که شاید اصلا احتیاجی نبوده و کاملا ذهنی بوده. و اگه از یه جنبه دیگه نگاه کنیم میشه گفت بعضی از کارهایی که میکنیم به جای این که به پیشرفت ما کمک کنه بیشتر به تباهیمون کمک میکنه که , منم نمیتونم بگم اینها رو از زندگیم جدا کردم.

Tuesday, July 04, 2006 3:53:00 PM  

Post a Comment

<< Home