یادبود صبحی بر خاسته از مستی
باری دیگر از مرگی خود خواسته بر میخیزم
حرفها و فریادها, در ذهن
و تنها غالب لبخندی موهوم بر لب
میگردم ,و باز هم میگردم
در پی دست فروشی که یک بار
سالها پیش
صورتک لبخند تئاتر خیابانی را داد به ما
نیل
پ ن : و چرا این پست فطرت رذل, مروا , بلاگ اسپات رو فیلتر کرده
حرفها و فریادها, در ذهن
و تنها غالب لبخندی موهوم بر لب
میگردم ,و باز هم میگردم
در پی دست فروشی که یک بار
سالها پیش
صورتک لبخند تئاتر خیابانی را داد به ما
نیل
پ ن : و چرا این پست فطرت رذل, مروا , بلاگ اسپات رو فیلتر کرده
پپ ن :متوجه شدم که چرا نصیحت خسته کننده ترین و به درد نخورترین چیزهاست. چون همیشه مربوط به مسائل و موضوع هاییه که آموختنی نیست بلکه فرد باید تجربه کنه تا بفهمه.
3 Comments:
سنگهای کوچه را شمردم
و برگهای درختان را
تا ده اختلاف بیابم
بین این دو تصویر
دریغ از نسیم صبحی
ز بوی انگشت عکاس
:))))))
شب شراب نیارزد به بامداد خمار
شما که ماشالله هر وقت ما دیدییم داری تا بناگوش میخندی
صورتک نی می خوای
:)))))))
هوم اا دو تا تصویره؟ فکر کنم مستها دو تا میبینن :))
هوم شما منو کجا دیدید میخندم :)
Hey what's with the pix, is that sort of things which we've gotta say 20 differences and win the prize? lol!
Reza!
Post a Comment
<< Home