Tuesday, July 25, 2006

یادبود صبحی بر خاسته از مستی



باری دیگر از مرگی خود خواسته بر میخیزم
حرفها و فریادها, در ذهن
و تنها غالب لبخندی موهوم بر لب
میگردم ,و باز هم میگردم
در پی دست فروشی که یک بار
سالها پیش
صورتک لبخند تئاتر خیابانی را داد به ما

نیل


پ ن : و چرا این پست فطرت رذل, مروا , بلاگ اسپات رو فیلتر کرده
پپ ن :متوجه شدم که چرا نصیحت خسته کننده ترین و به درد نخورترین چیزهاست. چون همیشه مربوط به مسائل و موضوع هاییه که آموختنی نیست بلکه فرد باید تجربه کنه تا بفهمه.

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سنگهای کوچه را شمردم
و برگهای درختان را
تا ده اختلاف بیابم
بین این دو تصویر
دریغ از نسیم صبحی
ز بوی انگشت عکاس
:))))))

شب شراب نیارزد به بامداد خمار

شما که ماشالله هر وقت ما دیدییم داری تا بناگوش میخندی
صورتک نی می خوای
:)))))))

Thursday, July 27, 2006 12:00:00 AM  
Blogger Nil said...

هوم اا دو تا تصویره؟ فکر کنم مستها دو تا میبینن :))
هوم شما منو کجا دیدید میخندم :)

Saturday, July 29, 2006 2:33:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

Hey what's with the pix, is that sort of things which we've gotta say 20 differences and win the prize? lol!

Reza!

Monday, July 31, 2006 6:11:00 PM  

Post a Comment

<< Home