Monday, May 28, 2007

نقادانه تر هوم


شاهکار جدید الف نون که همین کاهش سود بانکیه به نظرم دیگه جدا کشور رو به اف بده. امسال که مثل گذشته گرونی رو به رشد داشتیم . بعد از این اظهار فضل این مردک به همراه گرون شدن بنزین فکر کنم به جهنم گرونی فرو بریم. خیلی قدیم نه بلکه توی همین ترم سر کلاس پول و ارز و بانکداری خوندیم که نرخ سود بانکی و دیگر موارد قانونی مرتبط با بانکها اول توی شورای پول و اعتبار تصویب میشه و بعد رییس جمهور کشور دستور ابلاغ یا عدم اون رو میده. اما از اونجا که الف نون همه فن حریفه او با امام زمان هم رابطه داره تلفونی میگه که باید سود بانکی 12% شه چون ما خادم ملتیم و این کار باعث کاهش تورم!!!! و افزایش تولید میشه. حالا اینکه باز ما از همین دانشکده که فقط یه چیزایه به درد بخوری از اقتصاد یاد گرفتیم فهمیدیم که سود و بهره که 12 درصد بشه.
1 . ملتی که آشنایی به بازار و تجارت و غیره ندارند و معمولا پولشون رو در بانکها میذاشتن به این امید که آخر سال سودی یه کم بالاتر از نرخ تورم گیرشون بیاد و حداقل ارزش اصلی پولشون کم نشه, دیگه این کارو نمیکنند. نتیجه افزایش نقدینگی در دست مردم و نتیجه اون خرید کالای بیشتر و نتیجه اون هم افزایش تقاضا بدون افزایش تولید و نتیجه اون هم گرونی و تورم.
2. ملت به علت پایین اومدن نرخ بهره وام, بیشتر وام میگیرند, و با رقم هایی هم که بانکها وام میدهند هیچ کار تولیدی و غیره ای نمیشه انجام داد. که نتیجش افزایش نقدینگی در دست مردم که نتیجش افزایش خرید که ... گرونی و تورم.
3. ملت بیشتر وام میگیرن که نتیجش درخواست حجم بالای پول از بانکها که به احتمال زیاد منجر میشه به چاپ اسکناس باز هم بدون پشتوانه که منجر میشه به افزایش نقدینگی... و تورم
4. چشم انداز خیلی امنی که بر اساس انرژی هسته ای برامون به وجود اومده هم با این عوامل بالا باعث میشه که سرمایه دارها هم پولشون رو از مملکت بیشتر خارج کنن و این یعنی باز هم افزایش تولید بی افزایش تولید. منابع دولتی هم که هیچ. پس گرونی بدون افزایش تولید.
5. بانکها با پایین اومدن نرخ بهره به کمبود منابع بر میخورن و کمتر میتونن سرمایه گذاری کنن و درامدشون کاهش پیدا میکنه. در نتیجه به دولت برای پرداخت بدهی هایش به بانک فشار میارن و اگر زیاد فشار بیارن الف نون هم به بانک مرکزی برای چاپ اسکناس برای دولت فشار میاره و اگر مقاومت کنه با تهدیدی مثل برکناری رییس بانک مرکزی رو به رو میشه ( البته این راهکار مال قدیم بود که همه از یک قماش نبودند.)و اگر زیادی فشار بیاره دیگه کشور از تورم زیاد منفجر میشه.
6. و ما هر روز بدبخت تر میشیم و اگر صدات در بیاد چماق عدالت و مهر ورزی بر سرت فرود خواهد آمد و الف نون همچنان از این که دراویش و خارجیها در پی ترور مهدی هستند سخن میراند.


دیگه مثل قدیما اینجا آشنا نیست. شایدم اولویتهام فرق کرده. یک حس که اگر وقتی هست یا باید بخوابم یا بخونم.
هر چقدر هم انسان سعی میکنه که فرقی نکنه اما فشارها و افراد و غیره باز تاثیر زیادی میذارند. رهایی قبل وجود نداره یک جور اضطراب سایه ای هرچند نامحسوس انداخته. این که حتا در مکالمات حس کنی که امنیت خصوصی نداری و ... یک جور سردرگمی رو به وجود میاره که گیج میشی. حسی که میگه دیگه حق نداری اشتباه کنی و فکر این که نکنه محافظه کار شی رادیکالت میکنه و هنوز هم گیجی و گیجی. یه ایگل خوب رفتیم, ده مورد علاقه من, یه کنسرت هم تو خواجه نصیر داشتیم, حتا جشن فارغ التحصیلی و اتفاقهای دیگه اما نوشتن سخت شده, حتا شعر هم.

ترانه ی نا سروده

ترانه ای که نخواهم سرود
من هرگز
خفته ست روی لبانم
ترانه یی
که نخواهم سرود من هرگز
بالای پیچک
کرم شبتابی بود و ماه نیش میزد
با نور خود بر آب
چنین شد پس که من دیدم به رویا
ترانه یی را
که نخواهم سرود من هرگز
ترانه یی پر از لبها
و راه های دوردست
ترانه ساعات گم شده
در سایه های تار
ترانه ستاره های زنده
بر روز جاودان
لورکا

Friday, May 11, 2007

بازنخواست شایدم خواست

تا کاری نکردی بازخواست هم نمیشی. جمله ای که بارها و بارها شنیدیم. اما وقتی که یک سره هر کسی که بهت میرسه بالاخره یه موضوعی هست که باهاش بازخاستت کنه دیگه دیوونه میشی. خیلی وقتها افرادی به عنوان ابزار فشار از این کار استفاده میکنن. یعنی یک سری اطلاعات گزینش شده رو به یک سری آدم خارج از حلقه میدهند و از اون فرد برای بازخواست عمل و تحت فشار قرار دادن استفاده میکنن.
نوع دیگشم اینه که به هر دلیلی عقیده انسان روبه رو متفاوته اما خودش هم نمیدونه چرا. اونوقت که میشینه با یحث نزدیک به دعوا به جای این که از عقیده خودش دفاع کنه هی عملکرد تو رو زیر سوال میبره و دلیل میاره که بد بوده.
انسان باید در دام به خصوص گروه اول نیافته. و خیلی راحت به اون آدم برگرده بگه این مسائل و نحوه عملکرد من در فلان جا به شما مربوط نیست و در موقع مناسب هم یک مشت حواله چونه اونی که اطلاعات داده بکنه. حالت دوم اما بد نیست وقتهایی که اعصاب و حوصله بحث داری بشینی و بحث کنی و ببینی چطور میتونی فرد رو وادار کنی ببینه خودش چطور میتونه کار کنه وقتی نمیدونه دقیقا از چی داره دفاع میکنه.
و گه گاه هم پیش میاد که بازخواست به جاس.
ولی جدای تمام اینها من شدیدا معتقدم حداقل در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی و غیره در ایران هیچ وقت نمیتونیم بگیم صد در صد فلان روش غلط و این روش درسته. به نظر من از ملو ترین تا رادیکال ترین هاش درسته چون هر کدوم قسمتی رو پوشش میده و تمام اینها در کنار هم لازمن. و در نتیجه لزومی برای تغییر عقیده افراد مختلف فعال نیست. بلکه بحث برای آشنایی و شناخت مهم تره. از یک جهت میشه گفت این یه دید فردگرایانه است و برای ایجاد تغییر مناسب نیست. اما در دید کلی تر به نظرم بهتر باشه چون افراد بالاخره در اجتماعات کوچکتری فعالیت میکنن ( با افراد هم فکر خود) و در اون اجتماع حوزه عملکرد مشخصی دارن که این حوزه های عملکرد اجتماعات کوچک با هم تداخلاتی هم داره و در کنار هم سطح زیادی رو در بر میگیره. اگر عملکرد بدی داشته باشه خود به خود متلاشی میشه و اجزائش در حلقه های دیگه شروع به بازسازی خود میکنن و یه حالت پویا و قابل تغییر با شرایط به خودش میگیره. اما اگر سعی کنیم همه توی یک حلقه قرار بگیرن, ناگزیر به یه کنترل مکانیکی تر و استاتیک تری پیدا میکنن. حوزه عملکرد هم یکی میشه و تنها به دلیل اعضای بیشتر گسترده میشه و اگر اشتباهی بنیادی توش وجود داشته باشه کل سیستم متلاشی میشه و جمع و جور کردنش ممکن نیست. تقریبا تمام این ها هم به دلیل خصوصیت خودشون به دیکتاتوری منتهی شدند و میشن.اما اگر به همون حالت اول یا پلورالیسم معقول معتقد باشیم. تا چه حد میشه امید به دست یابی بهش داشت؟ آیا همه اجتماعات میپذیرن کنار هم باشن یا اول باید تعدادیشون هر چند محدود خارج شن؟ ( حداقل اونهایی که معتقدند هر کی به کیش من نیست را باید کشت؟)


جدی گرفتن
عقل اکثر آدمها یک ماشین سنگین, شوم و فکسنی است که به سختی میتوان آن را راه انداخت. هنگامی که آنها با این ماشین کار میکنندو می خواهند خوب فکر کنند, این اقدام را جدی گرفتن امور می نامند. خوب فکر کردن برای آنها چه طاقت فرساست! هر گاه این جانور ظریف انسان, خوش اخلاقی خود را از دست دهد می گویند که او جدی شده است, و هر گاه که اندیشه را با خنده و شادی تلفیق کند میگویند این اندیشه بی ارزش است. چنین است پیش داوری این حیوان جدی علیه حکمت شادان. خوب, پس حالا ثابت کنیم که این یک پیشداوری است.

حکمت شادان/ نیچه

پ ن: یک ویروسی در کامپیوترم الان کشف کردم که همه ی عکس هارو نابود میکنه. عجب چیز عجیبیست عکسها توی فولدرشون وجود دارن اما تا روش کلیک میکنم به ملکوت اعلا میپیوندن!!ا در نتیجه فعلا پست بدون عکس.

Monday, May 07, 2007

...........

بیانیه ی دانشجویان لیبرال و تقاضا از دفتر تحکیم جهت فراخوان یک تجمع سکوت در دانشگاههای سراسر کشور

پلی تکنیک تنها نیست

آنچه بر پلی تکنیک می گذرد سرنوشتی است که در انتظار همه ی ماست. مسئله ی پلی تکنیک مسئله ی پلی تکنیکی ها نیست مسئله ی کل جنبش دانشجویی در ایران است. ما به عنوان جمعی از دانشجویان لیبرال دانشگاههای ایران باور داریم سکوت در برابر هجوم ارتجاع به پلی تکنیک به عنوان نماد مقاومت به هیچ وجه جایز نیست از این رو ما به دانشجویان سراسر کشور پیشنهاد می کنیم در حرکتی مدنی و هماهنگ اعتراض خود را به شکل عملی نسبت به وقایع پلی تکنیک ابراز کنند.پیشنهاد مشخص ما برگزاری تجمع های سراسری سکوت در صحن تمامی دانشگاههای کشور در حمایت از دانشجویان پلی تکنیک است. ما به عنوان دانشجویان لیبرال توان تشکیلاتی و تبلیغاتی لازم برای ساماندهی این تجمعات را درخود نمی بینیم بنا براین ما به عنوان بخشی از جنبش دانشجویی ازاعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت به عنوان میراثداران واقعی اپوزیسیون دانشجویی درخواست می کنیم برای یک تجمع سکوت سراسری در تمامی دانشگاههای کشور فراخوان دهند تا همگان بدانند که پلی تکنیک تنها نیست.
دانشجویان لیبرال دانشگاههای تهران
پ ن: زینب پیغمبرزاده که امروز برای بازپرسی پرونده 13 اسفند به شعبه امنیت دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود پس از تغییر قرار کفالت به و.ثیقه 20 ملیون تومانی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.!!!ا با بازداشت امروز صبح پلی تکنیک, تعداد افراد بازداشت شده به سه تن رسید که خبری از مکان و یا مرجع بازداشت کننده در دست نیست.