Monday, January 28, 2008

آزادی دانشجویان, پس کی


مگر نه آنکه در قانون اساسی آمده تفتیش عقاید ممنوع. مگرنه آنکه دانشگاه مکان بسته است و اگر جرمی درش اتفاق بیافتد جرم غیر مشهود است. وای به آنکه به اصطلاح جرمی هم اتفاق نیافتاده باشد و به قول برادرا پیش گیری کرده اند. مگر نه آنکه تجمع درون دانشگاه اون هم به مناسبت روز دانشجو جرم نیست. پس برای بازداشتها دلیلی نمیماند جز تفتیش عقاید. عده ای را به خاطر اعتقادی گرفته اند و این کار خلاف قانون اساسی ایران است. و کشوری که وزارتخانه اش و دادستانی اش قانون را رعایت نکند و هیچ جایی هم بر اونها نظارت نکند دیگر چه انتظاری از دیگران است. مردم که می بینند مسئول اجرای قانون. خود آن را اجرا نمی کند و هر بلایی که دلش میخواهد سر هر کسی می اورند و داد آنها به بیداد می انجامد. خود چاره ای جز فریاد نمی یابند. و این جامعه تا قهقرای نا امنی و بی نظمی و کشمکش بین شهروندان و حاکمیت پیش خواهد رفت. ما پیشرفت میخواهیم. پیشرفت در قوانین تا رسیدن به برابری. اما چارچوبها را آنقدر تنگ گرفته اند که هیچ نخواهیم جز اجرا شدن همین قوانینی که حتا الان هست اما اجرا نمی شوند. تفتیش عقاید ممنوع است آقایان.!! تا اطلاع ثانوی چیزی نمیخواهیم جز آزادی , آزادی خواهان. 50 دانشجو در زندان دانشجوی کردی زیر بتون و سیمان. هانا و روناک ماهها در زندان و .... همه بدون دادرسی. همه با پشتوانه اقتداری سرکوبگر که یاد آور فاشیزم است .. اما هر کتابی را که راجع به فاشیزم است باز کنی نوشته: چیزی که در همه فاشیست ها مشترک است, دشمنی شان با اندیشه های چپ گرایانه و گرایش های لیبرالی است, و در هیبتی تهدید کننده, تجاوزگر, سرکوب کننده و شدیدا محافظه کار ظاهر می شوند. محافظه کاری افراطی چه لغات آشنایی. در زمانی که در آلمان حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان- حزب نازی به وجود آمد شعارها و وعده هایش این بود
مخالفت با سوسیالیسم چپ, به وسیله یک ناسیونال سوسیالیسم راست گرا
حمله به بندگی سود و بهره که به وسیله بانکها و کسبه ها ی بزرگ تحمیل شده است
حمایت از انسانهای ضعیف, دهقانها,& صنعت گران و صاحبان حرف کوچک
ایجاد وحدت اجتماعی در بین مردم
چه شعارهای آشنایی
نخستین گامهای نازی ها, عبارت بود از حذف و نابودی اتحادیه های کارگری و احزاب چپ گرا.
پاک سازی قومی
جالبتر از همه استراتژی های فاشیستی امپراطوری ژاپن است که نمونه ای از فاشیزم شرقی است.
حمله به احزاب چپ گرا و اتحادیه های کارگری
ناکار آمد سازی و ضعیف کردن پارلمان ژاپن
اعمال سانسور شدید به وسیله پلیس عقیدتی از نوع گشتاپو
نظامی کردن همه جوانب جامعه
ارتقاء نیروهای مسلح به کارکردی هم تراز با احزاب مردمی و طلایه دار ملت
انتظار جانبازی کامل از سلحشوران نخبه- مثل حملات انتحاری به ناوگانهای آمریکایی
بالا بردن جایگاه مرگ به مثابه تکمیل زندگی واقعی
ضعیف نگه داشتن زنان
فاشیست ها, دسته های متعددی را در قالب طبقه بندی دیگرگونه بودن (غیر خودی) قرار دادند.

پ ن: اطلاعات بر گرفته از کتاب فاشیسم و نازیسم قدم اول
پ ن : روز آن لاین (گفتني ست حکم حبس براي شهين محمدي و تهديد به مرگ نسرين روراست در حالي مطرح شده که کماکان ‏از وضعيت و سرنوشت زينب يوسفي ديگر فعال حوزه زنان در سنندج هيچ خبري در دست نيست. چندي پيش ‏وزارت اطلاعات سنندج زينب يوسفي را به بهانه سفر به شمال عراق و شرکت در يک فستيوال ادبي، احضار ‏کرد. وي بلافاصله بعد از مراجعه به وزارت اطلاعات، دستگير و به مکان نامعلومي انتقال داده شد. به اين ‏ترتيب شهين محمدي و نسرين روراست، در کنار روناک صفارزاده، هانا عبدي، چنور فتحي و زينب يوسفي، ‏قربانيان ديگر سياستي شده اند که حتي فعاليت هاي ساده زنان را نيز در کشور تاب نمي آورد.)

باید عرق فروش بور
و رفیقان سیب و شن, همه را کشت
و به مشتی گره کرده کوفت
بر جهودکانی که پر از کورک می لرزیدند
تا بخواند
شاه هارلم با جمعیت خود
تا به خواب روند تمساحان
در صفوف دراز
زیر پنبه نسوز ماه
و تا که هیچ کس شک نبرد
به زیبایی بی کران گردگیرها, رنده ها, مسها
و دیگچه های مطبخها
لورکا

Wednesday, January 16, 2008

مرغانه


نمیدانم چه شد که در روزگاری زندگی می کنیم که حتا مرغها هم به اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده اند و خبر رسانی از آنفولانزای آنها گویی هم سنگ نشر اکاذیب است و ممنوع اعلام شده. چه برسد به ما که انسانیم و جرممان بسی سنگین تر از مرغها. اگر دانشجو باشی یا زن باشی ,مرد باشی, کارگر باشی یا معلم یا شهروند عادی یا مافیا حتا... باز هم جرممان بسی سنگین تر از مرغهای آنفولانزا گرفتس. اونها ممنوع الخبر شدند چون امنیت ملی به خطر می افتد. چه برسد به ما


می خواهم به خواب روم به خواب سیبها
آشوب گورستانها را پشت سر نهم
می خواهم به خواب روم به خواب کودکی که خواست
تا دل از آبهای آزاد برگیرد
لورکا

Thursday, January 10, 2008

هوم


هاااا پارسال تولدم بود و زورو بودو. امسال تولدم هست و زورو نیست. کجا رفتی بچه جونم :(( ااا
شما, ای خانه های دودی و کلبه های دم گرفته
شما, ای قفس ها و دلهای تنگ
چگونه می خواهید, جانی رها باشید؟ا
...
در نهان سوخت
نه از باورش
از جسارتی که دیگر نمی یافت
برای بی باوری
نیچه- اکنون میان دو هیچ

Tuesday, January 08, 2008

هواهای نفسانی 2


" عقل فقط برده هواهای نفسانی است و باید هم باشد, هیچ چیز با وسوسه هوای نفس مقابله نتواند کرد و آن را کم اثر نتواند ساخت مگر وسوسه ای متضاد." هیوم
مثلا هیچ چیز به اندازه امتحانها نمیتونست من رو به این طور باز نوشتن وا دار کنه.
و اما بحث هواهای نفسانی البته اگر تمام خواسته های بشر رو در بر بگیره نه فقط اونطور که اول به نظر میاد میل جنسی رو, بسیاری از سوالهای ریز و درشت رو پاسخ میده. مثلا متوجه میشیم که دقیقا عقلانی پنداشتن انسان به نوعی کلیشه تبدیل شده که از اول زندگی وارد ذهن ما میشه و فکر میکنیم کارهایی که انجام میدیم از رو عقل. اما بعد با اولین ورود به اجتماع قانون میاد وسط و دقیقا قانون چرا به وجود اومد؟ چون انسانها عقلانی رفتار نمیکردند و هوای نفسانی رفتار میکردند. و باید یک چیزی از همون جنس , جنس سود و زیان و خواسته ایجاد میشد که بتونه جلوی این رفتار رو. بگیره. و این دقیقا دلیل اینه که ما باید خیلی به زندان بان گیر بدیم. چون وضعیت طوری شده که قانون فقط برای زندانی است و زندان بان رو اگر پلیس راهنمایی بگیریم. که به هیچ عنوان قوانین راهنمایی رو با دلیل پلیس بودن اجرا نمی کنه. اگر زندان بان منکرات بگیریم که شاهد موارد بسیار تجاوز در کلانتری ها و ... هستیم و نمونه های مختلف و حتا احتمالا قتل که الان مشخص ترینش دکتر زهرا بنی یعقوب هست. و یا اجرا نشدن هیچ یک از قوانین مربوط به حقوق شهروندی و متهمین و زندانی و حتا کشته شدن زندانی به دست زندان بان مثل قتل زهرا کاظمی و ... انقدر موارد تخلف به دست به اصطلاح مجریان قانون زیادند که نمیشه همرو نوشت. اگر قوانین دقیقا به دلیل جلو گیری از رفتارهایی که بر اساس عقل نیست و هوای نفسانی هست به وجود اومده اونهم برای مردمی که هیچ قدرتی ندارند. پس برای کسانی که قدرت دارند باید قوانینی سخت تر و سنگین تر اجرا بشه تا اونها رو از سود جویی و رفتارهای غیر عقلانی باز داره نه این که تازه همه ی دستگاه های قدرت دست به دست هم بدهند که به دلیل واهی حفظ نظام و امنیت ملی و ... بر این رفتارهای مجرمانه سر پوش بگذارند. ما باید به شدید ترین شکل ممکن به زندان بان گیر بدیم که نتونه صرفا به دلیل سرکوب برابری خواهی و حق طلبی, هانا و روناک رو با اتهام همکاری با گروه هایی که به هیچ عنوان ثابت نشده ,ماه ها در زندان بندازه و سپس خبر رسانی راجع به اونها رو ممنوع اعلام کنه. اگر کسی جرمی مرتکب شده با ارائه دلایل کافی باید در دادگاهی درست و نه فرمایشی محاکمه بشه و دراونجا یا اتهام ثابت میشه و یا تبرئه و تا قبل از تشکیل دادگاه هیچ کسی حق نداره اعلام جرم کنه که خود این اعلام جرم کردن عملی مجرمانه است. انواع تهمت زدنها که مسلما کاری عقلانی نیست و صرفا از روی سود و منافع به وجود میاد به خصوص اگر از طریق رسانه های رسمی باشه بسیار مجرمانه هست اما وقتی از طریق روزنامه ای مثل کیهان صورت میگیره دقیقا چون جزو صاحبان قدرته از این قوانین مبرا ست. و تمام اینها امنیت اجتماعی مردم را به خطر میندازه. چون مثل توده ای بی دفاع شکل میگیرند که باید تمام چارچوبهای جامعه رو رعایت کنند بدون آنکه سازنده ها و پاسداران این چارچوبها خود ملزم به رعایت آنها باشند و دقیقا چون خود آنها ملزم نیستند روز به روز این چارچوبها رو تنگ تر میگیرند تا فضای خارجی بیشتری برای حرکت خودشون باقی بماند.
زندان بان را فراموش نکنیم و وظیفه تک تک افراد جامعه است که به زندان بان گیر بدهند به امید روزی که زندان بان هم ملزم به رعایت قانون باشد. اینجا بحث اشکالات متعدد قوانین ما اصلا مورد بحث نبود. که خودش کلی جای بحث داره
پ ن : شاید اگر عقل رو کنار بگزاریم ما همگی گاو باشیم. برای من مهم نیست. من گاوها رو دوست دارم. از بسیاری از انسانها بیشتر دوست دارم.
پن 2 : دارم میفهمم اعدام یعنی چی, تصوری نداشتم و متاسفم که نداشتم.
http://www.maryam-blog.com/2008/01/post_35.html

نیویورک
اداره و افشا

نه,نه,نه,نه, من فاش می کنم
دسیسه این اداره های متروک را فاش می کنم
که احتضارها را به رادیو خبر نمی دهند
که برنامه های جنگل را پاک می کنند
و خود را عرضه می کنم
تا طعمه شوم گاوهای بی احشاء را
آن دم که دره را از غریو می انبارند
آنجای را که از روغن, سرمست می شود هودسن
لورکا

Monday, January 07, 2008

هواهای نفسانی


چه می توان گفت آشفتگی را. امروز بحث های کوچک خوبی در گرفت. که هنوز فرد گرایی و جمع گرایی ذهنم رو مشغول کرده. من بیشتر به فرد گرایی معتقدم. اما اگر فرد باشی توی کوه هیچ گاه از یک محدوده امن بالاتر نمیری یا کم پیش میاد و با گروهه که به قله های مختلف میرسی. یا خودت که باشی ذهنت کمتر خلاقه و در بحث با دیگران ناگهان ایده های نو ظاهر می شن. اما همون طور که این جمله از هیوم مدتیست من رو به خودش جذب کرده " عقل فقط برده هواهای نفسانی است و باید هم باشد." هر فردی به دنبال خیر شخصی است و اگر خیر جمعی را در مقابل میپذیرد به احتمال نزدیک به یقین به سودی که در دراز مدت به او خواهد رسید واقف شده و یا از قانون و مجازاتی که در صورت تخطی از این خیر جمعی بهش میرسد آگاهی دارد. منظور از هوای نفسانی. تمامی خواسته های بشر است. از قدرت و مال و منال گرفته تا حسادت و نفرت و ... و در ادامه خود هیوم میگه. تنها راه مقابله با هوای نفس مخرب اینه که از هوای نفس خنثا تری در مقابل اون استفاده کنیم. که اینجا میشه بحث سود در دراز مدت و یا مجازات رو به میون آورد. یا حتا علاقه به دوستان و به نوعی از خود گذشتگی هم حتا میشه توی این تعریف جا بگیره
پ ن : کسی در سرم داد می کشه. و این پیروی از هوای نفس و نه عقله که خیلی مسائل را مشخص می کنه. این که چرا آدمها گاهی این طور بیشرمانه زیر همه چیز حتا هویت خودشون مثلا به عنوان یک فعال اجتماعی که قاعدتا انسانی با سطح شعور معقول رو حداقل به ذهن من میاره میزنند. هوای نفس شهرت و قدرت است که سخن می گوید, گویا. هاهاها
مریم و جلوه هم که آزاد شدند و دفتری بسته شد و جنایتی از ذهن ها پاک شد. چون حسمان میگوید همین که آزاد شدند خوبست و دیگه به چرای زندان بان گیر ندهیم.
هانا و روناک دو یار کمپینی هنوز در بندند و در حد توان باید به زندان بان گیر داد

سوگسروده نهم
...
یک بار و نه بیش, و ما نیز یک بار
نه هرگز دیگر بار. اما همین یک بار
به بودن, اگر شده تنها یک بار
زمینی ببودن, فسخ پذیر نمی نماید
...
ریلکه