Friday, July 20, 2007

سبلان و بازگشت خلاقیت هوم






صخره نورد دیدش محدوده, به همین خاطر از قبل مسیر و میخونه و بعد بالا میره. قسمتی از زندگیش در دست وسایل و قسمتی در مهارت خویش و قسمتی هم به مسیر بستگی داره. با تمام وجود سنگ رو میگیره و بالا میره. اما کوهنورد دیدش وسیعه تا دور دستها رو میبینه و حتا اگر خواست کنار چشمه ای برای دیدن غروب میشینه و زمزمه میکنه یا فریاد
صخره نوردی در لیست ورزشهای قهرمانی است و کوهنوردی را در رده ماجراجویی و نه ورزش طبقه بندی میکنن. شاید چون دید 99 درصد مردم دنیا از زندگی اینه که هدف رو مشخص کن. مسیر رو ببین و تمام انرژی تو برای رسیدن بهش بذار تا بهت بگن انسان موفق. اما این که چند وسیله ضروریتو برداری, راه بیافتی ببینی چی برات مناسبه و تغییر جهت بدی, فقط یک ولگردی.


آبشار لاتون یا علی بابا و سبلان

دوشنبه شب با سه همنورد به سمت آستارا راه افتادیم و صبح رسیدیم. مسیر تا آبشار کاملا جنگلی و شدیدا سبز با تمشکهای سیاه. مدتها بود حوس یه جنگل نوردی این طوری رو کرده بودم, از چند رودخونه رد شدیم و وقتی به ارتفاعاتش رسیدیم با منظره ای عالی از کوه های جنگلی هم سطح خودمون برخوردیم. اما از دوردست و پیچا پیچ این دره های سبز صدای اره برقی میومد. آبشار هم بسیار بلند , به نظر حدود 250 متر . در مسیر به چند روستای خیلی کوچک و گاها متروک هم رسیدیم. و بازگشت. شب به سمت اردبیل. صبح به سمت اگر اشتباه ننویسم قطور سوئی راه افتادیم و از اونجا صعود رو شروع کردیم. اولین منظره, شقایق هایی با رنگ روشن. مثل دماوند قرمز نبودند. بلکه نارنجی رنگ. و بعد از اون سیلی از گلهای بنفش تیره و روشن و سفید و آبی و زرد و صورتی. به گمانم نزدیک به 100 نوع گل دیدیم. و قارچ. عشایری با سفید چادر و البته سگهایی اندازه خرس. به دو مرد گله دار میرسیم که با چاقوی بزرگ و کندی در حال پشم چینی گوسفندان. دقایقی رو با اونها میشینیم و بهمون میگن کدوم قارچ خوراکیه. و گویا متعجب شده بودن که من و یکی دیگه از دوستان, یعنی این دو دختر چرا دارن از کوه بالا میرن. قارچ میخوریم و چند تایی هم برای سوپ شب میبریم. پناهگاه سبلان: خیلی زشت تر از هر پناهگاه دیگه ای که دیده بودم. چون جاده ای ماشین رو هم تا اونجا کشیدن و هر جور آدمی میاد. و انواع شعارهای سپاهی و بسیجی در درو دیوار اون نقش بسته. حس کوهستان کم بود و ما بعد از سه ساعت استراحت باز راه میافتیم. کوله هارو بستیم و دو ساعتی تا غروب وقت هست که میگن خرس داره. نرید. ما میخواهیم بریم و آخر توصیه این است که در سوپتون رو بذارید و ما میریم. تقریبا داشت غروب میشد که چادر زدیم و شام خوردیم و نوبت به خواب که رسید توهم خرس هم به سراغمون اومد. تجربه ی جالبی بود از بیرون صدا میومد و ما مطمئن بودیم آدمی اونجاها نیست, پس خرسه. دوستان نشسته بودند و من خوابیدم و گفتم دیگه کاری نمیشه کرد یا میخورتمون یا نه پس بخوابیم. خرسه نخوردمون و صبح رفتیم قله در مسیر به گروههای دیگه هم بر میخوردیم و جدا قلش مردونه بود در تمام مسیر هیچ دختر دیگه ای رو ندیدیم و تازه فهمیدم چرا پشم چین تعجب کرده بود. از مسیر شمال شرقی که پناه گاه بودرفتیم قله و از مسیر جان پناه که غربی بود برگشتیم, کوله به دوشان. سنگ اسکی و که اومدیم پایین و به جانپناه رسیدیم مه شد بعد هم که دامنه های بی انتهای سبلان و سپس ساعتها بارون و تگرگ و دهی در اون دورها که باید بهش میرسیدیم. نزدیک سفید چادری میشیم برای پرسیدن راه. که تعدادی سگ دوره مون میکنن و کم مونده خورده شیم. حتا وقتی صاحبشون هم اومده بود ولمون نمیکردن. راه و پرسیدیم و دو خانوم لپ گلی هم از تو چادر اومدن بیرون و پرسیدن که قرص سرماخوردگی داریم یا نه, که داشتیم و باز راه افتادیم. رعد و برق و بارون. و ما هم سعی میکردیم با سرعت بیشتری حرکت کنیم. همه جا به شدت خیس و به شدت زیبا بود. تا حالا انقدر گل های متفاوت کنار هم ندیده بودم. بالاخره به ده رسیدیم و با مینیبوس به ده دیگری رفتیم و با یه مینیبوس دیگه به اردبیل برگشتیم و شب هم با اتوبوس به تهران.
سبلان به شدت زیبا بود



در کوهستان, گلهای وحشی زیبان
گر در پی کاشتن گلی هستی
باغچه را در یاب
نیل

پ ن: هر قدر هم سریع با گرد باد حوادث در حال چرخش باشی. وقتهایی هست که انگار یکی کیلید استاپ و میزنه و همه چیز در جا می ایسته و سکوت. تو اون وسط معلق با نفس حبس شده تمام لحظات رو مثل آلبوم عکس با قبار هوا میبینی. دل تنگ, دل تنگ, دل تنگ

Tuesday, July 17, 2007

18 تیر

http://www.18tir1386.blogspot.com/ ای بابا دیگه وقتی اون همه آدم هر سال تو 18 تیر مورد تهاجم قرار گرفتن و میگیرن که دیگه تهاجم اینترنتی که ترس نداره. دیگه ما که اینجا بزرگ شدیم. بیخ ریش خودتون و تهاجماتون. اینترنتیش دیگه خنده س
در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت
نیست یک فریاد
ای خداوندان ظلمت شاد
از بهشت گندتان, ما را
جاودانه بی نصیبی باد
باد تا فانوس شیطان را براویزم
در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آئین
باد تا شب های افسون مایه تان را من
به فروغ صدهزاران آفتاب جاودانی تر کنم نفرین

شاملو

Friday, July 13, 2007

آزادی


سبلان گرچه سومین قله بلند ایران هست, اما گویا هر چی میری بالاتر کمتر میبینی این پایین چه خبره
فروغ هم میگفت: در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
به امید آزادی تمام یاران دبستانی در بند. تا هفته گذشته فقط پلی تکنیکی ها بودند و حالا پس از حمله و بازداشت های سالروز 18 تیر دیگه اسم دانشگاه مفهوم خاصی نداره و اینجا دانشجوست که معنا دارد. انقدر تعداد افرادی که تیغ استبداد بیخ گلوشونه زیادشده که شاید دیگه فرد هم مفهوم ندارد و تنها آزادیست که معنا دارد

شعر زیاد هست اما این شعر و دوباره مینویسم. گویا, گویا تر از این نمییابم
...
می توان هر گونه کشتی راند بر دریا:
می توان مستانه در مهتاب با یاری بلم بر خلوت آرام دریا راند
می توان زیر نگاه ماه با آواز قایق ران سه تاری زد لبی بوسید
لیکن آن شب خیز تن پولاد ماهی گیر
که به زیر چشم توفان بر می افرازد شراع کشتی خود را
در نشیب پرتگاه مظلم خیزاب های هایل دریا
تا بگیرد زاد و رود زندگی را از دهان مرگ
مانده با دندان اش آیا طعم دیگرسان
از تلاش بوسه ئی خونین
که به گرماگرم وصلی کوته و پر درد
بر لبان زنده گی داده است؟
مرغ مسکین! زندگی زیباست
من درین گود سیاه و سرد و توفانی نظر با جست و جوی گوهری دارم
تارک زیبای صیح روشن فردای خود را تا بدان گوهر بیارایم
مرغ مسکیت! زنده گی بیگوهری این گونه نا زیباست!
...
شاملو

پی گیری دانشجویان در بند: http://18tir1386.blogfa.com/

Tuesday, July 03, 2007

اگر این داد است, پس بیداد چیست

توضیح عکس اون پایین
سوال این است: چه کسی امنیت ملی رو به خطر میندازه؟ اتهامی که به هر کسی میزنن. از فعالین دانشجویی و زنان و کارگری و معلمها و کردها و روزنامه نگارها در کلیه شهرستانها و...گرفته تا کسایی که به آب گیری سد سیوند اعتراض کردند یا مردمی که به سهمیه بندی بنزین اعتراض کردند تا زنان و دخترانی که به جرو مبهم و بی معنای بد حجابی در خیابانها بازداشت ضرب و شتم شدند. آنچنان حوزه گسترده ای رو در بر گرفته این متهمان اقدام علیه امنیت ملی که تقریبا با گذشت زمان از شروع به کار دولت ششم داره تمام کشور رو و تمام مردم رو در بر میگیره. این سوال رو به وجود میاره که اگه امنیت ملی رو امنیت مردم بدونیم. چی آیا مردم دارن امنیت خودشون رو به خطر میندازن یا امنیت اقلیت حاکم رو که این چنین باهاشون برخورد میشه. با توجه به تمام مستندات و قشر عظیم معترض که دیگه محدود به دو یا سه جنبش هم نیست. آیا این حاکمان نیستند که دارند امنیت ملی و مردم رو در برخوردهای گسترده به خطر میاندازن؟ اونم نه در یک جهت , تقریبا از تماکم جهات. امنیت جانی و مالی و روانی . که مصادیق اون رو فقط تو اخبار امروز ببینید چند مورد است.
دیروز حکم دلارام علی را دادند و همه مبهوتند که چرا؟ دو سال و ده ماه حکم تعذیری و 10 ضربه شلاق. از کی تا حالا فعالین حقوق مدنی را شلاق میزنند. تا به حال در دوران بازجویی مرسوم بود که انواع شکنجه های جسمی رو تحت عنوان بازجویی فنی اعمال کنند همون طور که الان بچه های امیر کبیر تحت این فشار وحشیانه هستند و بعد با گرفتن رضایت نامه و سند عدم اعمال شکنجه افراد را آزاد کنند و با انواع روشها جلوی حرف زدن آنها رو بگیرند. اما این که در حکم رسمی دادگاه شلاق باشه جز مفهوم تحقیر آمیز و قدرت نمایی چیز دیگری دارد؟ آیا میگویند که از این به بعد وضع همینه. برای ما بزه بزه است و مجازاتش هم یکی. یا تسویه حسابی بود با دلارام برای جهانی شدن عکس عمل وحشیانه رو زمین کشیدن خودشون؟ انقدر این حکم عجیبه که کسی مفهوم اون رو نمیدونه. من متعجبم و به همان اندازه خشمگین. یکی یکی دوستانم رو میبینم که هر کدوم در یکی از سیاه چاله های استبداد فرو میرن یا با حکم رسمی یا با تعلیق و اخراج از دانشگاه یا ربوده شدن و بعد هم سانسور خبری شدنها. باز خوبه چند وقتیه از مهرورزی کمتر در اخبار و سخنرانیها استفاده میشه

زنستان:

بر اساس حکم بدوي دادگاه انقلاب – شعبه 15، که رياست آن را قاضي صلواتي بر عهده دارد؛ ايشان به استناد مادتين 500، 610، و 618 قانون مجازات اسلامي، به اتهام فعاليت تبليغي عليه نظام به شش ماه حبس، به علتِ شرکت در تجمع 22خرداد به دو سال حبس، و در مورد اخلال در نظم عمومي به چهارماه حبس و ده ضربه شلاق محکوم گرديد. صدور اين حکم در حالي است که در موارد مشابه، بر اساس همين اتهامات و با استناد به مواد قانوني فوق، احکام متفاوتي براي ساير پرونده ها در نظر گرفته شده است؛ و اين مسئله نشان از عدم وحدت رويه قضايي در صدور احکام دارد.
در جاي ديگري از حکم صادره براي دلارام علي آمده است که بنا به گزارش سازمان اطلاعات استان تهران و ديگر شواهد و قرائن، بزهکاري ايشان احراز شده است. چنين برخوردي با فعاليت هاي مدني که متاثر از نگاهي امنيتي و توطئه نگر است، نه تنها استقلال قوه قضائيه را زير سوال مي برد، بلکه ادعاهايي همچون مردمسالاري و احترام به حقوق انساني و مدني را خدشه دار مي کند. بعلاوه، عدم به رسميت شناختن اقدامات مدني، که يک فعال اجتماعي را «بزهکار» خطاب کرده و وي را به تحمل «شلاق» محکوم مي کند، متناقض ترين و به تبع آن نامشروع ترين جنبة چنين حکمي است.


شیرین عبادی: من بارها این سوال را از مقامات قضایی کشور کرده ام و بلا جواب مانده است این

آیا اگر زنی مایل نباشد که هوو بر سرش بیاید امنیت کشور را به خط انداخته است؟
آیا اگر زنی مایل باشد جگر گوشه اش را بعد از طلاق نزد خود نگهدارد و اموال او را اداره کند، دشمن خارجی به وکشور ما حمله خواهد کرد؟
آیا اگر زنی بگوید همان گونه که شوهرش برای گرفتن پاسپورت اجتباج به اجازه وی ندارد او نیز نمی خواهد برای خروج از کشور به شوهرش التماس کند براندازی نرم انجام داده است؟

باز دوباره چقدر پول دادین به اینا, و از اون ور با ارقام تخیلی تعداد طرح های به بهره برداری رسیده در زمان احمدی نژاد و میدید اما تورم وحشتناکتر از گذشته با گرونی در حال پیشرویست؟

هوگو رافائل چاوز فرياس، رييس‌جمهور ۵۲ ساله‌ ونزوئلا از ششمين سفر خود به ايران، با دستي پر به کشورش بازگشت.اين سفر براي وي چنان موفقيت آميز بود که در جمع خبرنگاران گفت: "اين همکاري‌هاي اقتصادي باعث پيشرفت ما مي‌شود و مي‌تواند يک انقلاب اقتصادي براي کشور ما به وجود آورد. من نمي‌دانم با چه زباني مراتب تشکر و قدرداني خود را از دولت ايران از طرف دولت و ملت ونزوئلا اعلام کنم".
روزآنلاین
این خبر رو هم بگذارید در کنار دستگیری پلی تکنیکی ها و خیلیهای دیگر
سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در راستاي تقاضا براي رعايت حقوق بشر در کردستان ايران مطابق با اعلاميه جهاني حقوق بشر در سال1384 با همت محمدصديق کبودوند و تعدادي از دوستان و همفکران ايشان در نشريه پيام مردم و تعداي از فعالان کردستان ايران، در تهران تاسيس شد. محمدصديق کبودوند در واقع بنيانگذار RMMK است. او از ابتداي تاسيس اين سازمان سمت دبيرکلي و سخنگويي و پس از تصويب اساسنامه (با حذف سمت دبيرکلي و جايگزيني رئيس کلي در اساسنامه)، مسئوليت رئيس کل و سخنگويي را کماکان عهده دار شد.
RMMK طي 22 ماه از شروع فعاليت، بيش از 700 گزارش و خبري از نقض حقوق بشر در کردستان منتشر کرده که طي اين گزارشها و خبرها به بازداشت و دستگيري بيش از 2000 نفر، محاکمه صدها نفر، زنداني شدن چند صد نفر، اعدام و کشته شدن دهها نفر، خودکشي و خودسوزي صدها زن اشاره شده است.

ادوارنیوز : تحصن صنفی بیش از 100 نفراز دانشجویان دانشگاه هنر در ساختمان اداری این دانشگاه که از صبح امروز آغاز شده بود مقارن ساعت 1 بامداد دوشنبه با تنشهایی میان دانشجویان و پلیس خاتمه یافت. به گزارش خبرنگار ادوارنیوز دانشجویان سرانجام با ضمانت و توافق رییس دانشگاه و نیروی انتظامی از داشگاه خارج شدند. برخی گزارشها از بازداشت 4 دانشجو توسط پلیس خبر می دهد.
این در حالی است که خبرگزاری ایسنا علیرغم حضور تعداد زیادی از دانشجویان در این دانشگاه خبر از پایان تحصن صنفی در عصر یکشنبه داده بود.
این تحصن در اعتراض به تعطيلي خوابگاه‌ها و كارگاه‌هاي دانشگاه در تابستان، ‌اخذ اجاره بهاي خوابگاهي از سال تحصيلي آينده به صورت نقدي و همچنين احكام كميته انظباطي براي تعدادي از دانشجويان دختر دانشگاه آغاز شده بود
روز آنلاین
یه مقدار استیلش با الف نون یکیه وگرنه فکر نمیکنم تخصص خاصی در کار باشه
:
بر اساس حكم جديدي كه غلامحسين الهام دريافت كرده است، وي پس از اين بايد علاوه بر انجام وظايفش در خيابان پاستور به عنوان سخنگوي دولت و رسيدگي به مسووليت هاي وزارت دادگستري در ميدان ارک، و نيز به همراه تدريس در دانشگاه و حضور در جلسات شوراي نگهبان و دست‌كم حضور جلسات هيات مديره چند شركت و موسسه دولتي، در خيابان سئول هم حاضر شود تا اين تلاش بي‌دريغ او براي خدمت‌رساني مصداق بارزي از شعار «كابينه هفتاد ميليوني» باشد.
پ ن:طرح روی جلد زنستان توهین آمیز است یا ...؟ عکس بالا؟ آیا توهین آشکاری به شان انسانی نیست؟ آیا مفهوم اون این نیست که مردها توان کنترل خود رو ندارند و تفاوت انسان و حیوان را در کنترل خود, افکار و اعمالش زیر سوال نمیبره. که تا زن به این شکل خودش رو نپوشانده باشه کنترل مرد از دستش خارج شده و مانند حیوان عمل خواهد کرد. و از طرف دیگر به زن توهین نکرده؟ که تنها فکر و ذکرش جلب توجه مردان است و درنتیجه قانونی با چماق باید بالا سرش باشه تا اون رو از این کار باز داره؟ آیا این توهین رو هر روزه در همه جا نمیبینیم؟ که به یک عکس که منظورش تنها به همون فلش بالای عکس و یک مفهوم بود این طور واکنش نشون میدید. آیا جولوی دماغتون رو نمیبینید؟ دورتر پیش کش
پ ن2شخصی: فکر نمیکردم بعضی ها انقدر روانی و عقده ای باشن. واقعا متاسف شدم